«افراطیت و مدنیت» دو جریان موازی اما در جهت مخالف
نقطه عریمت افراطیت «دوگم اندیشی» است و در غایت به دلیل نداشتن پاسخ منطقی در برابر مدنیت و ارزشهای جهانشمول آن، به انتحار و قتل و کشتار و آتش سوزی می انجامد. چاشنی موتور محرک افراطیت، دین داری در قالب دوگم اندیشی و عقب گرایی است. غایت در مکتب افراطیت و بنیادگرایی، کشتن خود و دیگران هست و در زشترین حالت خویش با «سوزاندن» نمود پیدا می کند. در تمام مسیر عزیمت به این آرزوی ناب و مقدس، حرام نمودن تمامی ارزشهای انسانی جهان مدرن، تکفیر و طرد علم و دانش و تکنالوژی و فن، تعریف رابطه های جعلی بنده- خالق و تحریف ارزشهای مادی و معنوی بشر، تنها و تنها توشه هایی است که در کوله بار مسافران بی اراده و تسلیم تقدیر، جاسازی می گردد، اما از ذهن و اندیشه تهی. در این راه مسافر حق ندارد از «کله- اندیشه» خود استفاده کند، باید از «کوله بار» مملو از دوگم و افسانه ای خویش که برای او دوخته اند و بافته اند، مدد جوید، مسافران به هیچ چیز دیگر جز به جنت و همخوابی با حوریان و پریان نباید بیندیشد و اینگونه هست که دنیای امروزی با تمام زیبایی هایش برای مسافران بی ارزش می شود و دنیایی رنگارنگ و سرخ و سبز برای او نوید داده می شود و بر تن وی اسکت پوشانیده شده و در عایت به انتحار می انجامد. اما راه مدنیت کاملا متفاوت هست. مدنیت از «تفکر و اندیشیدن» آغاز می گردد، هسته اصلی مدنیت را «چونی و چرایی و پرسایی» می سازد. موتور محرک مدنیت «عقل» انسان است و غایت آن رسیدن به « پاسخ چونی و چرایی» است. در تمام مسیر راه منطق و استدلال همراه و همزاد آدمی هست. برای این مسافر، ایستادن در ایستگاه های جعلی و خرافاتی همخوابی با حوریان و نفس تازه کردن بی معناست. قافله مدنیت راه خویش را بسیار تند و سریع می پیماید. در مسیر پر شتاب و پر تلاطم کاروان مدنیت، ذهن افراطیت قادر به تجزیه و تحلیل نیست، معادلات بسیار پیچیده می شود و ذهنی که همیشه چونان امانت الهی انگاشته شده، قادر به تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات کاروان مدنیت نیست، لذا بهترین عکس العمل را پناه بردن به دوگم اندیشی می داند و از کوله باری که بر دوش دارد«حرام» را حراج می کند. همه چیز و همه کس را حرام می داند. دیگر مهم نیست که این حلال و حرام ها کجا ها را به آتش می کشد!
عبدالحکیم حمیدی