روایتهای ناگفته درباره تجاوز به کودکان در مدرسه
نعیمه دوستدار
حوالی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳، آقای «میم» در شرق تهران، اسم و رسمی داشت. خانواده سرشناس در محل و شغل آبرومند معلمی. اما یک دفعه از مدرسه اخراج شد. نه فقط از مدرسه اخراجش کردند، که آموزش و پرورش حکم داد که دیگر هرگز نتواند در هیچ مدرسهای کار کند. آقای میم همسر و دو فرزند داشت. گفتند به خاطر آزار جنسی بچهها از کار بیکار شده، هرچند معلوم نشد خانوادهها از او شکایت کردهاند یا مدرسه بو برده است.
چند وقت بعد حرفش در محل پیچید که جلوی ورودش به مسجد محل را هم گرفتهاند؛ مشهور بود که همیشه ترک موتورش یکی دو پسربچه نشستهاند. خانواده آقای میم میگفتند که او وقتی کودک بوده، یک بار به مدت سه ساعت گم شده بوده و کسی نمیداند بر او چه گذشته است.
چند هفتهای است که اخبار مربوط به چند مورد تجاوز جنسی به پسربچهها در دو مدرسه تهران، رسانهای شده و به دنبال گزارش خانوادهها و دستگیری فرد متهم به تجاوز که در یک مورد ناظم مدرسه بوده، توجه به این مسأله بیشتر شده است.