پرفروشهای آن روزها
فروردين ٥٨ در صفحهٔ فرهنگ روزهاى چهارشنبهٔ آيندگان ستونى جديد راه افتاد: كتابهاى زير چاپ، تازه و پرفروش هفته.
در ايران مقايسهٔ فروش كتابها آسان نيست. منطقاً قرار است بر مبناى عدد و رقم باشد، اما ارقام از كجا بايد به دست آيد؟
تشخيص مطرح يا مهمبودن كتاب بنا به ارزيابى خوانندگانى خاص آسانتر است اما پاسخى به اين پرسش نمىدهد كه در مدت زمانى معين چند نسخهٔ آن را خريدهاند. نقد و بررسى در نشرياتى پرخواننده و بگومگويى احتمالى بر سر محتواى اثر ممكن است آن را سر زبان بيندازد اما لزوماً مشخصكنندهٔ فروش نيست. رمانهاى بهاصطلاح بازارى به مراتب بيش از كتاب پرسروصدا خريدار و خواننده دارند و داستانهاى عشقى و پرماجراى عامهپسند به تيراژهايى بسيار بالاتر از متنهاى نظرى و جدلى دست مىيابند. از اين رو، بيشتر احتمال دارد منتقد به كتابهاى خواصپسند، و نشريه به آثار مورد توجه ويراستارانش توجه كند تا صرف ارقام.
دفعات چاپ هم در تمام موارد گويا نيست. اين را بايد ناشر اعلام كند اما اگر او نخواهد واقعيت را بگويد، زيرا معيار تعيين حقوحقوق مؤلف يا مترجم و نيز مبناى ماليات خواهد شد، چه؟ در سناريويى كه در دهههاى اخير رايج شده، برخى عنوانها را چنان پياپى و با عجله تجديد چاپ مىكنند كه گويى جماعتى عظيم در صفى پايانناپذير براى خريدن آنها هجوم آوردهاند. اما ناظران بازار كتاب، با توجه به كيفيت نازل متن ظاهراً پرفروش و فقدان بازتاب آن در جامعه، در مواردى حتى در فروشرفتن تمام نسخههاى چاپ اول ترديد دارند. تجديد چاپ هرماههٔ برخى عنوانها ترفندى تبليغاتى تلقى مىشود از سوى شخص يا تشكيلاتى صاحب پول مفت به منظور جلب توجه و بازىدادن افكار عمومى.
در جوامعى كه ارقام جدى است، واسطهٔ حقوقيـمالى خبره رابط ناشر و صاحب اثر است و كتابفروشى بنگاهى است داراى دفتر و دستك معتبر نه صرفآ مغازهاى متعلق به يك كاسب حبيبالله و خودمختار، اما باز هم فهرست كتابهاى پرفروش چمّوخمهاى خود را دارد. در برخى فهرستها در غرب، فروش يعنى رقابت ارقام، و كيفيت ادبى را ملاك نمىگيرند. در برخى ديگر، پرفروشترينها را به داستان و غيرداستان و علمى و سفرنامه تقسيم میكنند. در كنار اين ليستها، ارزش كتابها را با نقد و تحليل مشخص مىكنند تا دوغ و دوشاب يكى قلمداد نشود. |
|
|
نگارنده انتهاى سال ٥۷ كارى را چند سال پيشتر كوشيده بود شروع كند پى گرفت و يك نفر را مأمور جمعآورى ارقامى در اين زمينه كرد. اما از نيمهٔ دههٔ ٥٠ تغييرى مهم اتفاق افتاده بود: كتابهاى مشهور به جلدسفيد. پرفروشها نه از بنگاههاى صاحبنام، كه از جاهايى كمترشناختهشده يا حتى بىنامونشان بيرون مىآمد و در بسيارى موارد محصول سازمانهاى سياسى بود. در چنان شرايطى، كتابفروش و حتى دستفروش هم به اندازهٔ ناشر منبع اطلاعات بود. اما چه ردهاى از كتابفروشى و در كجاى شهر؟
براى شروع قرار شد از حدود سى كتابفروشى مقابل دانشگاه تهران بپرسيم. اينكه گسترش دامنهٔ تحقيق به مخبرالدوله و ناصرخسرو (در آن زمان خيابان كريمخان هنوز راستهٔ كتابفروشى نشده بود) چه نتايجى با چه تفاوتهايى به دست مىداد معلوم نيست.
قرار شد ليست هر هفته شامل ده عنوان باشد اما برخى هفتهها يازده يا نـُه يا هشت كتاب در ليست است. نگارنده به خاطر نمىآورد چرا، اما مستقيماً نظارت مىكرد و اطمينان دارد دخالتى استصوابى براى حذف و اضافه در كار نبود. و در شمارههاى چند چهارشنبه جاى ليست خالى است. هفتهٔ آخر ارديبهشت روزنامه منتشر نشد و يك چهارشنبهٔ ديگر تعطيل رسمى بود (گرچه ليست پرفروشترينها قاعدتاً بايد در شمارهٔ بعد منتشر شده باشد). خالىماندن يكى دو چهارشنبهٔ ديگر هم لابد به سبب مسافرت يا گرفتارى مسئول تهيهٔ آن بود.
يك كمبود جدول ذكرنشدن تاريخ انتشار هر عنوان است. در چنين فهرستى بايد مشخص شود از انتشار هر كتاب چه مدت مىگذرد. درهرحال، در گرماگرم انتشار كتابهاى جلدسفيد، با ناشران و نويسندگان و مترجمانى كه در مواردى نيمهزيرزمينى بودند و چاپخانههايى كه ردّى از خود به جا نمىگذاشتند، براى شروع بد نبود.
پيش از ادامه بحث، عين فهرست كتابهاى پرفروش، با اين توضيح كه فهرست در اصل دو بخش ديگر هم دارد: كتابهاى تازه و كتابهاى زيرچاپ.
از خوانندگانى كه به تكميل و تصحيح اطلاعات فهرستها كمك كنند سپاسگزار خواهم بود. |
|
|
|
چهارشنبه ٢٢ فروردين ٥٨
اقتصاد اسلامى، ابوالحسن بنىصدر
اسلامشناسى، على شريعتى
تاريخ سىساله، بيژن جزنى
اقتصاد به زبان ساده، محمود عسكرىزاده
سقوط ٧٩، پل اميل اردمن، ترجمهٔ حسين ابوترابيان
ماترياليسم و ديالكتيك، موريس كورنفورت، ترجمه خادم
من متهم مىكنم، كريم [كذا؛ فريدون] كشاورز [عنوان كامل: من متهم مىكنم، كميتهٔ مركزى حزب توده ايران را]
آذربايجان و مسئلهٔ ملى، عليرضا نابدل
منتخب آثار لنين، ترجمهٔ پورهرمزان
چين بعد از مائو، شارل بتلهايم، ترجمهٔ [عباس] ميلانى |
|
|
|
٥ ارديبهشت
آبشوران، علىاشرف درويشيان
اقتصاد به زبان ساده، عسكرىزاده
انقلاب در انقلاب، رژيس دبره
پرتوى از قرآن، محمود طالقانى
تلخون، صمد بهرنگى
ديوان لاهوتى
جنگل، آپتون سينكلر، ترجمهٔ ابوتراب باقرزاده
سرمايه، ماركس
ماهى سياه كوچولو، بهرنگى
مقدمهاى بر تاريخ، حميد مؤمنى
اصول ديالكتيك، كيوان |
|
|
|
١٩ ارديبهشت
منشأ خانواده، مالكيت خصوصى و دولت، فريدريش انگلس، ترجمهٔ مسعود احمدزاده
اسلامشناسى، على شريعتى
فقر فلسفه، كارل ماركس
پرتوى از قرآن، آيتالله محمود طالقانى
در مورد مسئلهٔ مسكن، فريدريش انگلس، ترجمهٔ مهدى خانبابا تهرانى
روانشناسى اجتماعى و تاريخى، پورشنف، ترجمه رضى هيرمندى
اسلام و مالكيت، محمود طالقانى
سرمايه، كارل ماركس، ترجمهٔ الف الف
اقتصاد به زبان ساده، عسكرىزاده
منتخب آثار لنين، پورهرمزان |
|
|
|
٩ خرداد
تاريخ تحولات اجتماعى ايران، مرتضى راوندى
جنگل، آپتون سينكلر، ترجمهٔ ابوتراب باقرزاده
در مورد مسئلهٔ مسكن، فريدريش انگلس، ترجمهٔ مهدى خانبابا تهرانى
تشيع علوى و تشيع صفوى، على شريعتى
چين بعد از مائو، شارل بتلهايم، ترجمهٔ عباس ميلانى
ماركس به زبان ساده، ريوس، ترجمهٔ پرويز آدرانى
پرتوى از قرآن (٤ جلد)، محمود طالقانى
منتخب آثار مائو (جلد ٥)
روانشناسى اجتماعى و تاريخى، پورشنف، ترجمهٔ رضى هيرمندى
دربارهٔ رهايى زنان، لنين
تاريخ بيستسالهٔ ايران، حسين مكى |
|
|
|
٢٣ خرداد
پرتوى از قرآن (٤ جلد)، آيتالله طالقانى
مسائل لنينيسم، ى. استالين
طرحى از كمونيسم براى نوآموزان، رضا راستين
دولت، و. اى. لنين، ترجمهٔ جواد شمس
تحليل طبقاتى جامعهٔ چين، مائو تسهدون
كيش شخصيت، ابوالحسن بنىصدر
ماترياليسم و آمپيريوكريتيسم، لنين
چگونه قرآن بياموزيم، سازمان مجاهدين خلق
منتخب آثار مائو (جلد ٢) |
|
|
|
٣١ خرداد
مسائل لنينيسم، ی. استالين
اسلام و مالكيت، محمود طالقانى
ماترياليسم ديالكتيك به زبان ساده، ترجمهٔ ع. رشيديان
طرحى از كمونيسم براى نوآموزان، رضا راستين
چين و كارگران، ژانت گولدواسر و استوارت دئوتى، ترجمهٔ ى. داودى و ج.رمضانى
ترجمه و شرح نهجالبلاغه، آيتالله طالقانى
تاريخ جهان نو، رابرت روزول پالمر، ترجمهٔ ابوالقاسم طاهرى
اسلام در ايران، پطروشفسكى، ترجمه كريم كشاورز |
|
|
|
٦ تير
نيكاراگوئه، انتشارات نسيم
پرتوى از قرآن، محمود طالقانى
ماترياليسم به زبان ساده، نوشتهٔ جمعى از كارگران، دهقانان و سربازان چين، ترجمهٔ ع. رشيديان
اسلام در ايران، پطروشفسكى، ترجمهٔ كريم كشاورز
لنين براى نوآموزان
تكامل نظريهٔ مونيستى تاريخ، پلخانف، ترجمهٔ جلال علوىنيا
تاريخ جهان نو، ج ٢، ترجمهٔ ابوالقاسم طاهرى
محاسبهٔ اقتصادى و اَشكال مالكيت، شارل بتلهايم، ترجمهٔ سعيد سجاديان
اتحاديههاى كارگرى، لنين
برخى ملاحظات پيرامون تاريخ انقلاب مشروطيت، رحيم نامور
اسلام و مالكيت، آيتالله طالقانى
ماركس به زبان ساده، ترجمهٔ پرويز آدرامى |
|
|
|
١٣ تير
دانش سياسى، ترجمه و تنظيم: ج. اميد
جمعبندى سهساله، حميد اشرف
پرتوى از قرآن، آيتالله محمود طالقانى
الفباى كمونيسم، بوخارين، پرابرشنسكى
نيكاراگوئه
لنين براى نوآموزان، ريچارد آبينانسى و اسكات زارات، ترجمه م.آزاده
ماركسيسم چيست؟، اميل ترنر، ترجمه محمدتقى صالحى
كتاب كودكان و نوجوانان، گردآورنده: علىاشرف درويشيان
كتاب سرخ، مائو تسهدون
تاريخ نهضتهاى فكرى ايران (از زرتشت تا تازى)، عبدالرفيع حقيقت |
|
|
|
٢٠ تير
زمين نوآباد، ميخائيل شولوخف، ترجمهٔ م. ا. بهآذين
يك، دو، سه، بينهايت، ژرژ گاموف، ترجمهٔ احمد بيرشك
الفباى كمونيسم، بوخارين، پرابرشنسكى
بررسى اصلاحات ارضى، م. سوداگر
خانهٔ غارىِ انسان پكن، چيالان پو، ترجمه م. ناصرى
جامعهٔ سرمايهدارى را بشناسيم: استثمار، ندای کارگر
قصص قرآن و تاريخ پيامبران، سيدمحمد صُحُفى
كتاب كودكان و نوجوانان، گردآورنده: علىاشرف درويشيان
پرتوى از قرآن، آيتالله طالقانى
لنين براى نوآموزان، ريچارد آبينانسى و اسكار زارت، ترجمهٔ م. آزاده |
|
|
|
٢۷ تير
جامعهٔ سرمايهدارى را بشناسيم: دولت، انتشارات نداى كارگر
پرتوى از قرآن، آيتالله طالقانى
دانش سياسى، ترجمه و تنظيم: ج. اميد
زمين نوآباد، ميخائيل شولوخف، ترجمهٔ م. ا. بهآذين
به روستائيان فقير، لنين
انقلاب و ضدانقلاب در شيلى، پل سوئيزى. هرى مگداف، ترجمهٔ خليل پاكنيا
كتاب كودكان و نوجوانان، گردآورنده: علىاشرف درويشيان
الفباى كمونيسم، بوخارين، پرابرشنسكى
محاسبه اقتصادى و اَشكال مالكيت، شارل بتلهايم، ترجمهٔ سعيد سجاديان
آزادى اقتصادى و اختناق سياسى در شيلى، ارولاندو لتاير، ترجمهٔ حميد اهرابى |
|
|
|
٣ مرداد
جامعهٔ سرمايهدارى را بشناسيم: دولت، انتشارات نداى كارگر
پرتوى از قرآن، آيتالله طالقانى
مبارزهٔ طبقاتى در اتحاد شوروى ١٩٢٣–١٩١۷، شارل بتلهايم، ترجمهٔ خسرو مردمدوست
سلام، آقا معلم، مرضيه احمدىاسكوئى
زمين نوآباد، ميخائيل شولوخف، ترجمهٔ م.ا.بهآذين
اقتصاد سياسى پيش از ماركس، ا. آنيكين، ترجمهٔ جلال علوىنيا
كى بر مىگردى داداش جان، علىاشرف درويشيان
الفباى كمونيسم، بوخارين، پرابرشنسكى
اسلامشناسى، دكتر على شريعتى
اسلام و مالكيت، آيتالله طالقانى |
|
|
|
١١ مرداد
مبارزهٔ طبقاتى در اتحاد شوروى ١٩٢٣–١٩١۷، شارل بتلهايم، ترجمهٔ خسرو مردمدوست
جامعهٔ سرمايهدارى را بشناسيم: دولت
پرتوى از قرآن، آيتالله طالقانى
اقتصاد سياسى پيش از ماركس، ا. آنيكين، ترجمه جلال علوىنيا
كِى برمىگردى داداش جان، علىاشرف درويشيان
اسلام و مالكيت، آيتالله طالقانى
زمين نوآباد، ميخائيل شولوخف، ترجمهٔ م. ا. بهآذين
اسلامشناسى، دكتر على شريعتى
الفباى كمونيسم، بوخارين، پرابرشنسكى
لنين براى نوآموزان، ريچارد آبينانسى و اسكات زارات، ترجمه م. آزاده |
|
|
|
شانزدهم مرداد ٥٨، چهار روز پس از انتخابات مجلس بررسى پيشنويس قانون اساسى (خبرگان)، آيندگان توقيف شد و يازده تن از نويسندگان و كاركنانش (شامل نگارنده) به زندان افتادند. اين دوازده ليست دورنمايى است از فروش كتاب و گرايش كتابخوانها در آن روزها. ادغام آنها براى تعيين پرفروشترينها از نظر روشهاى آمارى ممكن است صحيح نباشد زيرا تاريخ انتشار هر عنوان و تعداد هفتههاى پرفروش بودن مشخص نيست. انتشار برخى عنوانها مربوط به دو سال پیشتر بود، مانند كتابهاى على شريعتى، و اسلام در ايران اوايل دههٔ ٥٠ منتشر شده بود. از اين ليست نمىتوان فهميد در تمام آن سالها پرفروش بودهاند يا خواستارانى جديد يافتهاند.
روشننبودن دامنهٔ ارقام تيراژ و فاصلهٔ بين كتاب رديف اول و دوم و دهم ارزيابى را دشوارتر مىكند. با اين ١٢ فهرست حداكثر مىتوان به تكرار نامهاى مؤلفان ايرانى توجه كرد، و اينكه آيا پيشتر هم در بازار كتاب شناختهشده بودند يا در همان روزها مطرح مىشدند.
عنوان يك ترجمه از بهآذين چهار بار تكرار شده. از نامهايى كه پيشتر در خارج شناختهشده بودند مهدى خانبابا تهرانى فعال سياسى كهنهكار، و از كسانى كه طى دهههاى بعد با انتشار كتابهاى ديگرى در خارج از ايران شهرت و اعتبارشان افزون شد نام عباس ميلانى ديده مىشود. و دو كتاب هم از ابوالحسن بنىصدر كه ستاره بختش طلوع مىكرد و در انتهاى همان سال نخستين رئيس جمهور ايران شد.
نام على شريعتى با دو كتاب پنج بار آمده و در ميان نامهاى ايرانى نفر سوم ليست است. نخستین صفى كه براى خريد كتاب ديدم بعدازظهرى در آبان ٥٦ از يك كتابفروشى تا عرض خيابان فخررازى مقابل دانشگاه تهران و در امتداد پيادهرو ادامه مىيافت. ساعتى بعد كسى را براى خريدن كتابهاى پرخواستار فرستادم و چند نوشتهٔ على شريعتى به دستم رسيد. تا آن زمان (جز مطلبى دنبالهدار و بحثانگيز منتسب به او در روزنامهٔ كيهان) نوشتهاى از سخنران فقيد نخوانده بودم. همان شب خواندن را شروع كردم اما هيچ يك را نتوانستم به پايان برسانم. خواندن شمارى از سخنرانيها ماند براى بيستوپنج سال بعد به ضرورت نگارش فصلى از يك كتاب.
نفر دوم ِ نامهاى ايرانى كه همچنان فعال مانده علىاشرف درويشيان است با شش بار تكرار براى سه كتاب. ركورددار فهرست، محمود طالقانى است با ١٦ بار تكرار براى سه كتاب.
حتى اگر تفسير چهار جلدى طالقانى را مانند ورق زر مىبردند، ظاهراً نوشتههاى او جاذبهاش را نزد نسل جديد مؤمنان كتابخوان از دست داد. نگاهش به دين، مانند تقريباً همهٔ نوانديشان مذهبى، توجه به اصول بود نه به حديث و روايت. اما از اصول و نصوص مىتوان همان استفادهاى كرد كه در حيطهٔ حدیث و روايت مىكنند: يافتن مجوّز براى كارى كه قدرت مسلط، و كلا فرد مؤمن، تصميم به انجام آن گرفته باشد.
همان روزها در رد ادعاى هواداران اسلام با چهرهٔ انسانى كه مىگفتند دين با سرمايهدارى مخالف است، آذرى قمى، از نزديكان مؤتلفه، ميراث هنگفت يكى از امامان را مثال زد كه به گفتهٔ او شامل مقدار زيادى طلا بود. طالقانى با ناخشنودى غريد كه با اين حرفها جوانان را از دين برى مىكنند، اما استناد آيتالله رقيب را از اساس رد نكرد. فقط مىگفت اين حرفها را جلو نوجوانان علاقهمند به دين نزنيد و بهانه به دست منتقدان ندهيد. در روزگار ما كسانى براى تجويز دهشتافكنى (به معنى امروزى ترور) آياتى از اَنفال و سورههاى ديگر مطرح مىكنند. طالقانى هم اگر امروز زنده بود لابد مانند ساير نوانديشان دينى مىكوشيد به ديگران بقبولاند كه” ترهبون“ ربطى به ترور ندارد. |
|
|
|
در ميان كتابهاى پرفروش آن ايام ترجمهٔ رمانى مستند ديده مىشود با عنوان جنگل. آپتون سينكلر، روزنامهنگارو نويسندهٔ سوسياليست آمريكايى (١٩٦٨–١٨۷٨) اين كتاب را در ١٩٠٦ به نيت نقابافكندن از چهرهٔ سرمايهدارى انتشار داد و در آن كوشيد نشان دهد صنعت گوشت آمريكا جنگلى است مخوف از درّندگان و قربانيانْ زير سقف سالنهاى كشتارگاه و كارخانههاى فرآوردههاى گوشتى در شيكاگو و شهرهاى ديگر. كارگران روزمزد اين صنعت غالباً مهاجرانى از شرق اروپا بودند و حتى محروم از امتياز بردهها كه مىتوانستند در محل كار خويش اتراق كنند. حشرات و موشها لابهلاى شقـّههاى گوشت تبديل به سوسيس و كالباس مىشدند و سينكلر در داستانش ادعا مىكند كارگرى در مخزن گوشت افتاد و درسته چرخ شد.
جامعهٔ گوشتخوار آمريكا به خروش آمد، فروش داخلى كاهش يافت و صادرات گوشت نصف شد. سروصدا بالا گرفت و رئيس جمهور دستور تشكيل كميسيون تحقيق داد. از گزارش كميسيون تنها اين نكته انتشار يافت كه ادعاى چرخشدن آدمْ قابل اثبات نيست. سينكلر به شهرت و ثروت رسيد اما اينكه رمان او تا چه حد به اشاعهٔ فكر سوسياليسم در آمريكا كمك كرده باشد جاى بحث دارد. درهرحال، به موجب قوانين جديد رعايت ضوابط بهداشتى در فرآورى و بستهبندى محصولات گوشتى اجبارى شد.
در توجه به گوشت، با تصوير بهيمى و خونالودش، آرمان عدالت اجتماعى در درجهٔ دوم، و انزجار از خوردن گوشت فاسد در درجهٔ اول قرار گرفت. سينكلر اذعان کرد شهرتش ”به این خاطر نبود که مردم برای کارگرها اهمیتی قائل باشند، از روی این نگرانی بود که گوشت گاو مریض میخورند“ و با طنزى تلخ گفت ”قلب جامعه را هدف گرفتم اما تصادفاً به معدهاش زدم.“ (نخستين حكم حكومتى و فتواى جنجالى آيتالله خمينى پس از ورود به ايران هم دربارهٔ گوشت بود).
عجيبترين عنوان در آن فهرستها ماترياليسم و آمپيريوكريتيسم است. جايى كه فروشگاه باگت و سوخارى را ”نان فانتزى“ مىنامند، اسم دكان بقالى را ”مينى سوپر“ و اسم قصابى را ”سوپر پروتئين“ مىگذارند، لابد به نانوايى سنگكى مىتوان گفت ’سوپر كربوهيدرات‛ و عنوان كتاب لنين در فارسى، به جاى چيزى در مايهٔ نقد مبتنى بر دانش تجربى يا نقد تجربى، مىتواند آمپيريوكريتيسم باشد ــــ تداعىكنندهٔ نام كتابى پزشكى دربارهٔ نوعى بيمارى. |
|
|
|
در فهرست كتابهاى پرفروش آن چند ماه جاى آثار دستكم دو غايب خالى است. مرتضى مطهرى در هفتهٔ دوم ارديبهشت به قتل رسيد و منطقاً كتابهايش در پاسخ به كنجكاوى جماعت بايد در معرض ديد و روى پيشخوان مىآمد.
اما از نام او خبرى نيست. شايد بتوان گفت ايرانستيزى و تحقير درسخواندههاى طبقهٔ متوسط غيربازارى براى جوانهاى كتابخوان و اهل دانشگاه جاذبه ندارد. حتى وقتى نيمهٔ دههٔ ٥٠ ناگهان با مصادرهٔ بخشى از ماركسيسمـ لنينيسم ادعا كرد در اسلام مالكيت ابزار توليد نمىتواند خصوصى باشد توجهى برنينگيخت. متن آن سخنان در معرفى اسلام سوپرچپ ابتداى دههٔ ٦٠ از چاپخانه براى خميرشدن رفت زيرا بازاريان متعهد و سابقون از بركت مصادرهها كارخانهدار هم شده بودند و ديگر جاى آن حرفها نبود (نگاه کنید به صفحهٔ ١٢ این متن). (اردیبهشت ٥٨ آیتالله بهشتی گفت ”مالکیت ابزار تولید حق طبیعی فرد است.“)
بزرگترين غايب آن ليستها كسى نبود جز آيتالله خمينى. هيچ يك از مكتوبات ايشان در شمار پرفروشها نبود زيرا اصلا در بازار كتاب وجود نداشت.
برخى مخالفان جمهورى اسلامى، بدون زيروبالاكردن موضوع و با تكرار حرفهاى يكديگر، خرده گرفتهاند چرا كشفالاسرار در سالهاى ٥٦ و ٥۷ نقد نشد. در اين مورد هم، طبق معمول و مانند اتهام حمايتنكردن از شاپور بختيار، البته روشنفكرها مقصر شناخته مىشوند.در پايان فيلم كازابلانكا مقام دولت فرانسهٔ تحت اشغال براى رفعورجوع آنچه اتفاق افتاده است دستور مىدهد ”مظنونهای هميشگی“ را بازداشت كنند. در اينجا وارد محتواى رساله نمىشويم و تنها به مطلقاً ناياببودن آن و اتهام كوتاهى ”مظنونهای هميشگى“ در نقدكردنش مىپردازيم.
گذشته از جزوههايى در زمينهٔ اعتقادات و عبادات و غيره و ولايت فقيه كه متن مواعظ و درسهاى حوزه است، رسالهٔ كشفالاسرار تنها مكتوب سياسى آيتالله خمينى به قلم شخص ايشان بود. سال ١٣٢٣بدون نام نويسنده انتشار يافت، از آن تنها يك نوع حروفچينى وجود دارد و ظاهراً حتى به روش عكسبردارى تکثیر نشد. ساواك، پس از سالها ضبط نسخههاى رساله، سال ٥٦ تشخيص داد اين متن ضربهاى است به اسلام ستيزهجو، و چاپ آن را بلامانع اعلام كرد. اما حتی در رژيم بعدى هم تجديد چاپ نشد. در سايت جماران تنها چند جمله دربارهٔ آن دیده میشود. و یک محقق نظر مىدهد كه در رژيم گذشته ”بسيار كمياب بود و همچنان به خاطر دلايلى نظير حفظ وحدت شيعه و سنى كمياب است.“
در واقعیت امر، رساله طى اعتصاب مطبوعات (آبانـدى ٥۷) در مجلهٔ فردوسى كه به اعتصاب نپيوسته بود نقد شد. نويسندهٔ مقاله، مهدى بهار، در دههٔ ٤٠ كتاب ميراثخوار استعمار را دربارهٔ استيلاى آمريكا بر جهان نوشته بود.
اكثر منتقدانِ بىعملی ِ روشنفكران اگر هم نقد بهار را خوانده باشند بعيد است محتوای آن را به ياد بياورند. انتشار نقدهاى مشابه در نشريات ديگر به همان اندازه كماثر و بلكه بىاثر مىبود. سير وقايع مطلقاً چنين نبود كه فردى متنى نوشته باشد و عدهاى طرفدار آن شده باشند و با نقد آن متن، شمار طرفداران كاهش يابد. با آچمز و كيشومات شدن نومیدانهٔشاه در نتيجهٔ رويگردانى درسخواندههاى طبقه متوسط از او، خلأ قدرت بهفوريت (بهاصطلاح اهل كامپيوتر، باى ديفالت) پُر شد. باقى همه حرف است.
از نشريات پرخواننده و ”مظنونهای هميشگی“، حتى اگر به اعتصاب ٦٢ روزه رانده نشده بودند، در اين باره نيز كار چندانى برنمىآمد. حداکثر حاصلى كه نقدکردن آن متن مىتوانست داشته باشد دامنزدن به خشونت بود: شكستن و خردكردن و آتشزدن و بستن دفتر نشريهٔ متجاسر از سوى قدرتهاى خيابانى (يا در اصطلاح رايج: نيروهاى خودسر) كه موتور پيشرانهٔ وقايعاند، بی هیچ تأثيرى بر تحولات جارى يا آتى.
درهرحال، دربارهٔ رسالهاى حوزوى و منبرى كه نويسندهاش ميل ندارد آن را به گردن بگيرد چه مقدار مطلب مىتوان در روزنامه منتشر كرد؟ چنین مطالبی میتواند فقط نقد متن و خالی از پرداختن به مؤلف باشد؟ رساله به طور فيزيكى وجود نداشت، و ندارد، تا بتوان حرف از نقدشدن يا نشدن آن زد. اسم رمزى است كه معتقدانش مايل به صحبت دربارهٔ آن نيستند.
كشفالاسرار هم مانند ولايت فقيه دستورالعملی است داخلی و محرمانه و ماهیتاً شفاهی برای مؤمنان خودى که از گهواره با آن اعتقادها پرورش یافتهاند. تجدیدچاپ و انتشار گستردهاش حربهدادن به دست تشکیککنندگان در وحی، منتقدان شريعت، مخالفان مداخلهٔ دين در دولت، و رقیبان سرسخت در حوزههاست. اساساً در عصر مدرسه و دانشگاه قرار نیست آن قبیل تلقینات روی کاغذ بیاید و به دست نامحرمان ِ هُرهُریمذهب بیفتد.
تعجبی نخواهد داشت اگر زمانی بگویند انتساب آن رساله صحت نداشت و شایعهای بود بیاساس، و ایشان نه تنها در مواعظ و وصیتنامهٔ سیاسی خویش اشارهای به آن نکرد، که از اول هم دستور احتراز از تجدید چاپش داد. |
|
|
|
از اين بحث مختصر مىتوان نتيجه گرفت چیزی به نام کتاب را نبايد اكسير اعظم و باطلـ السحر، و كتابنويس و منتقد كتاب و ”مظنونهای هميشگی“ را معجزهگر انگاشت. طرز فكر عمومى، یا فكر غالب، در زمانهايى و در مواردى با جريانهاى اجتماعى که خاستگاه آن فکر بودهاند گره مىخورد و متن مكتوب تا حدی بر شتاب تحولات اثر میگذارد. اما نباید انتظار داشت متن بتواند همانند سناریو روی صحنه بیاید و تغییرهای عمده و پایدار ایجاد کند. از معدود تجويزهاى كشفالاسرار كه طى حكمرانى دهسالهٔ امام راحل با موفقيت به اجرا درآمد مربوط به حقوق زنان و آزاديهاى شخصى و اجتماعى بود. بدون آن رساله نیز چنین میشد.
پيشتر اشاره كرديم نويسندهٔ رمان جنگل مىخواست جامعهٔ آمريكا را به سوى برانداختن سرمايهدارى و برقرارى سوسياليسم هدايت كند اما، گذشته از سهم او از بهاى پشت جلد، تأثير قابل درك كتابش بهبود كيفيت همبرگر عوام و استيك خواص بود (وسترن نئولاتى قيصرهم كه به جاى آريزونا و تگزاس حوالى گذر مهدى موش و چالِ خركشى اتفاق مىافتاد مانيفست سیاسی تقديس خشونت عليه وضع موجود تلقى شد).
تبليغ براى كتاب ممكن است به تأثير مورد نظر نينجامد، يا بينجامد اما گذرا. اواخر دههٔ ٤٠ رمان قطور شوهر آهوخانم (کسانی میگویند به برکت ستایش پرشور نجف دريابندرى) چند سالى پرخواننده و سپس فراموش شد. همهٔ نوشتهها نمىتوانند و قرار نيست جاودانه شوند. پس پانزده دقيقه شهرت و تيراژ بهتر از هيچ است. در مبارزه با شوروی، دستگاههاىاطلاعاتى غرب براى شناساندن رمان دكتر ژيواگو نقشهها كشيدند و پولها خرج كردند. اما آنچه از آن رمان به جا ماند نه نثر و كيفيت ادبىاش، بلكه شايد فقط چشمهاى زيباى جولى كريستى، سيماى غمزدهٔ عمر شريف و موسيقى موريس ژار در فيلمى بود كه از روى آن ساختند. سازمان سيا مىتوانست خيلى راحت دستنوشتهٔ پاسترناك را از همان ابتدا به هاليوود فرستاده باشد. |
|
|
|
امروز اگر امكانش را داشتم از جمله كارهايى كه ترتيب مىدادم گردآورى فهرست پاياننامهها در دانشگاههاى كشور دربارهٔ موضوعهايى مانند افكار ساموئل هانتينگتون بود. كنجكاوم كه مؤلفان صدها و شايد هزارها پاياننامه عليه برخورد تمدنها چه دركى از آن نظريه داشتند، و اينكه پس از ١١ سپتامبر هم در آن باره رسالهاى نوشته شد يا نه. با قضاوت بر پايهٔ مطالبى كه در آن زمينه در نشريات چاپ شد، غالباً بى توجه به واقعيات عينى جامعه و جهان مقدارى انشاى شعارى و قالبى از روى دست همديگر رونويسى مىكردند، نمره مىگرفتند و استاد مىشدند. موضوع جالب ديگر براى تحقيق، سفرهاى اهل حوزه است به كشورهاى غربى در ابتداى دههٔ ٦٠. شمارى از آن سفرنامهها از جمله در روزنامهٔ اطلاعات چاپ مىشد. مجموعهٔ سفرنامهها، با ويراستارى و تلخيص و تنظيم بر حسب موضوع، مىتواند جلد دومى براى البعثة الاسلاميه الى البلاد الافرنجيه باشد. تقريباً همهٔ سفرنامهنويسها نخستين بار بود پايشان به غرب مىرسيد و، با توجه به محيط بستهٔ زندگى و تماسنداشتن با فيلم و ادبيات و مجله و مسافران غيرايرانى، شوك فرهنگى به آنها وارد مىآمد. اروپا را مصداق بارز اجراى احكام اسلام مىديدند ـــــ درستكارى و وظيفهشناسى و قناعت و راستگويى و آمادگى براى شنيدن پيام حق و حقيقت ـــــ با دو عيب ناراحتكننده كه سبب ازدسترفتن آندلس شد: آزادى مفسدهانگيز زنان و شرب خمر. در همان سالها كتاب نخستين مسلمانان در اروپا تازه درآمده بود و ديدم نگاه حاجآقاهاى امروزى به اهالى خارجه عين سفرنامههاى سفراى عثمانى و مغرب در فرنگ صدها سال پيش است.
دانشجويى كه مأمور جمعآورى اطلاعات از كتابفروشىهاى حوالى دانشگاه كرده بودم در زدوخوردهاى سال ٦١ آمل فناى فىالله شد و اثرى از او به دست نيامد (برادر بزرگش هم كه دوست و همدانشكدهام بود چند سال بعد در اروپا به قتل رسيد).
اگر كار ادامه مىيافت فهرست كتابهاى پرفروشرفتهرفته قوام مىآمد. اما پرسوجو از كتابفروش كافى نبود. نمىدانم با اين مشكل بزرگ چه مىكرديم كه خود ناشرها تيراژ واقعى كتابهاى بهاصطلاح پرفروش را اعلام كنند. بينهايت بعيد است دربارهٔ كارهاى زيرميزىشان ارقامى قابل اعتماد به دست دهند. كتاب بناست گرهگشاى معماها باشد اما بازار آن در ايران خود تبديل به معمايى ديگر شده.
از كتاب دردستانتشار داستان آيندگان
آبان ٨٨ و اردیبهشت ٩٣