دختر نقاش و تابلویی از دلیری
«بیشتر طرحهایم سرخروسی است که بدن ندارد و چشمهایش باز است. یکی از نقاشیها که خیلی روی آن حساس بودند، دیواری بود که بالای آن آسمان بود و روی دیوار اعلامیه زده شده بود و روی اعلامیه سر یک خروس بود که پایین آن نوشته بودم: “خروسی بهنام سحر ناپدید گشته است از یابنده تقاضا میشود آن را به مردم تحویل دهد.” درباره این طرح زیاد بازجویی شدم و نوشتم که منظورم از سحر بیداری است و خروسی که سرش از بدنش جدا شده در حقیقت نماد بیداری است و با وجود اینکه سرش از بدنش جدا شده اما همچنان زنده و بیدار است.» [۱]
جملات بالا، توضیحات آتنا فرقدانی است از طرحهای سیاسی و اجتماعیاش. آتنا فعال سیاسی و مدنی متفاوتی است. او همچون میرحسین موسوی نقاش است و همچون مهدی کروبی صریح. او در دانشگاهی رشد کرد که سالها زهرا رهنورد ریاستاش را به عهده داشت. وی که از جمله حامیان کودکان کار است اکنون در بند دوـالف حفاظت اطلاعات سپاه زندان اوین به سر میبرد. ویژگیهای بارز و متفاوت این فعال مدنی را از خلال زندگیاش میتوان یافت.
شهریور سال گذشته مأموران امنیتی آتنا را در خانه پدریاش بازداشت و روانه زندان کردند. این بازداشت بعد از آن صورت گرفت که وی در طرحی با ذغال بر روی صفحهاش به انتقاد از طرح نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره تصویب قانون ممنوعیت وازکتومی و توبکتومی پرداخته بود. بعدها او در اینباره گفت: «این طراحی را که با ذغال کشیده بودم و در صفحه فیسبوکم گذارده بودم… اولین برگهای بود که در بازجوییهایم، پیش رویم قرار داده شد و یکی از دلایل ممنوعیتم برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته نقاشی دانشگاه الزهرا گردید… و یکی از اتهاماتم را رقم زد: توهین به نمایندگان مجلس شورای اسلامی از طریق مهارت نقاشی و نشر آن در فضای مجازی.» [۲]
البته او اتهامات دیگری نیز در پروندهاش داشت: تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت کشور، تجمع و تبانی با افراد ضد انقلاب و فرقه ضاله، توهین به مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران و سه قوه . نهم مهرماه سال ۱۳۹۳ و بعد از دو ماه نگهداری در زندان، آتنا به همراه همبندی خود غنچه قوامی و در اعتراض به بازجوییهای طاقتفرسا و جلوگیری مأموران برای تماس با خانوادهاش و نیز ادامه بازداشت موقت، دست به اعتصاب غذای خشک زد.[۳] او درباره بازجوییهایش میگوید: «روزی ۹ ساعت بازجویی داشتم، یعنی از ۹ صبح تا ۲ بعداز ظهر بازجویی میشدم و ساعت ۲ تا ۳ ناهار میدادند. دوباره از ساعت ۳ بعدازظهر تا ۷ یا ۸ شب بازجویی میشدم، حتی روزهای جمعه هم این بازجوییها ادامه داشت و بازجو میگفت که :”از زن و بچهاش میزند و برای بازجویی میآید!” من هم میگفتم این کارتان است و پولش را میگیرید. خلاصه یکماه و نیم به همین شکل بازجوییهای سخت ادامه داشت.» [۴]
در دوران بازداشت انفرادی، آتنا بر روی سفیدی لیوانهای یکبار مصرف کاغذی شروع به کشیدن نقاشی کرد. او به این فکر میکرد که تنها چیزی که پس از پایان دوران بازجویی و در طول ساعتهای کشنده زندان انفرادی نجاتش میدهد، نقاشی است. او در اینباره میگوید: «زمانی که در سلول بودم، لیوان کاغذیهایی که در آن شیر بود را باز میکردم و پلاستیک روی آن را میکندم و شروع میکردم به نقاشی کشیدن… یکبار یکی از خانمها که اتفاقا خانم خوبی هم بود، خیلی محترمانه نقاشیها را از من گرفت اما بعد از آن دیگر لیوان کاغذی به من ندادند.» [۵]
در یکی از روزهای انفرادی و در دستشوییهای زندان، آتنا دو لیوان کاغذی در سطل زباله پیدا کرد. آنها را برداشت و به شوق نقاشی زیر لباساش مخفی کرد. دقایقی نگذشته بود که مأموران بند به سلولش حمله کردند و با خشونت زیاد او را برهنه کردند. آتنا که تازه فهمیده بود برخلاف گفتههای قبلی مأموران بند، دوربینهای دستشویی و حمام، باعث این اتفاق شدهاند، شرایط روحی و روانیاش از اینکه در تمام این مدت کسانی شاهد او و بقیه همبندیهایش بودهاند بههم ریخت. [۶]
این اتفاق فرقدانی را برای ادامه اعتصاب غذایش مصممتر کرد. او خواستار این بود که بر اساس قانون تا زمان دادگاهاش باید از زندان آزاد شود. اعتصاب غذا باعث وخامت شرایط جسمی فرقدانی شده بود: «وقتی اعتصاب غذا کرده بودم به شدت لاغر و ضعیف شده بودم و داشتم هوشیاریام را از دست میدادم و زندانبانان ترسیده بودند. حتی من را دوباره به سلول غنچه فرستادند تا اگر اتفاقی برایم افتاد او خبرشان کند، تا اینکه یکروز آمدند من را با همان دمپایی و وضعیتی که بودم سوار ماشین کردند و در تمام مدت چشمبند به چشمم بود. من را بردند در یک ساختمانی که بعد متوجه شدم دادگاه انقلاب است و بعد من را به اتاقی بردند که قاضی صلواتی در آن بود و متوجه شدم قاضی پرونده اوست. خود صلواتی وقتی حال و روزم را دید، پرسید: “چرا این شکلی شدی؟” و گفت: “با وثیقه میخواهیم آزادت کنیم اما دوباره برای دادگاه برگردی.”» [۷]
آتنا با وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی در اواسط آبانماه همان سال تا زمان دادگاهاش آزاد شد. [۸] داستان فرقدانی برخلاف بیشتر زندانیان، با آزادی موقتش تازه شروع شد. آتنا پس از آزادی موقت با انجام مصاحبهای در تاریخ پنجم دیماه با وبسایت جرس درباره وضعیتش در دوران بازداشت و بازجوییهایش، در تاریخ هفتم دیماه، با تماس قاضی صلواتی روبرو شد که از وی خواسته بود تا روز هشتم دیماه در دادگاه حضور بیابد. فرقدانی با این استدلال که احضاریه به صورت کتبی برای او ارسال نشده، در دادگاه حضور نیافت. غروب همان روز هشتم دیماه او از خود ویدیویی منتشر کرد. برخلاف اینکه معمولا به سبب فشارهای زیادی روحی و جسمی، زندانیان پس از آزادی موقت و رها شدن از دوران انفرادی و بازجویی، گوشهگیری را بر میگزینند، وحشت از بازگشت به زندان و گرفتن احکام سنگین از دادگاه و نیز فشار اطرافیان و خانواده، سکوت زندانی را نسبت به شرایط زنداناش قابل درک میکند، اما آتنا راهی متفاوت را پیمود. او همچون یک قهرمان سیاسی و سخنگو، از دوران زنداناش برای همگان سخن گفت. شجاعت و دلیری این هنرمند ۲۹ ساله در ویدیویی که او منتشر کرد، به حد اعلای خود رسید.
او در ویدیویی که بر روی اینترنت منتشر کرد، [۹] روبروی یکی از آثارش نشست و داستاناش را آرام و متین برای همگان گفت: «من آتنا فرقدانی هستم. متولد ۱۳۶۵ که در مقطع کارشناسی ارشد رشته هنر دانشگاه الزهرا تحصیل کردم…» او میدانست و مصمم بود که حرفهایش و تجربیاتاش را از دوران زنداناش بگوید. خود دلیل سخن گفتناش را اینچنین توضیح میدهد:
«تمام هدفم از این مصاحبه این است که شاید شرح این ماجرا باعث شود دیگر چنین بلایی بر سر کسی نیاورند. هنوز شبها کابوس میبینم که دستشویی دارم اما در تمام دستشوییها باز است و همه دارند نگاه میکنند و نمیتوانم دستشویی برم و از وحشت از خواب میپرم یا اینکه خواب میبینم که نقاشیهایم را به زور میخواهند از من بگیرند. کابوس آن روزها هنوز با من است{…} در واقع میخواهم آنچه بر سر من اتفاق افتاد، دیگر بر سر هیچ زندانی دیگری نیاید. البته بازجوها میگفتند” “دیدی اینکه میگویند شکنجه در زندان، دروغ است؟” به آنها جواب دادم که درست است از ضرب و شتم و شکنجه جسمی الان برای من خبری نیست اما اینکه الان راحت دارید من را بازجویی میکنید و سایهای که من و امثال من امروز در زیر آن نشستیم، به خاطر دستان کسانی مانند هدی صابرها و ستار بهشتیهاست که روزی درختی برایمان کاشتند. اگر آن اتفاقات افشاء نشده بود، من الان راحت اینجا نمینشستم که سران کشور را نقد کنم.» [۱۰] [۱۱]
ویدیو شرحی بود از جزئیات ضرب و شتم و هتک حرمت چند زندانبان زن و همچنین نصب دوربین در حمام و دستشوییهای بند زنان. او که پیش از ضبط این ویدیو اعتراضاش نسبت به دوران حبس را برای مقامات رسمی فرستاده بود و جوابی نگرفته بود، تصمیم گرفت اعتراضاش را علنی کند. پس از انتشار این ویدیو، و در هفتم دیماه سال ۱۳۹۳ شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی بلافاصله فرقدانی را بار دیگر احضار کرد. آتنا در مورد اتفاقاتی که پس از انتشار ویدیو رخ داد به کمپین بینالمللی حقوق بشر گفت: «یک روز پس از پخش ویدیو، شخصی که خودش را معاون دادستان تهران معرفی کرد با پدرم تماس گرفت و گفت: “عواقب این کار را هم خودت و هم دخترت می بینید و با این کارها فقط حکماش را سنگینتر میکند.” هفدهم دی ماه بود که احضاریه کتبی را فردی به خانه ما آورد که مادرم آن را تحویل گرفت. در این احضاریه نوشته شده بود ظرف سه روز خودم را باید به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب معرفی کنم وگرنه جلب میشوم و حکمام نیز غیابی صادر می شود.» [۱۲]
آتنا پیش از مراجعه به دادگاه با انتشار یادداشتی در صفحه فیسبوک، متن دفاعیه خود را خطاب به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، منتشر کرد. او در این متن با اشاره به دوران حبس و اتهاماتاش، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت کشور، تجمع و تبانی با افراد ضدانقلاب و فرقه ضاله بهاییت، توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی و توهین به مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران و سه قوه، نوشت: «آنچه شما آن را تبلیغ علیه نظام خواندید، من آن را دلجویی از زنان و مردانی میخوانم که فرزندانشان در سال ۱۳۸۸ به خاک و خون کشیده شدند، به خاطر نلرزیدن ریشههایی که سالهاست خاک آن دیگر حاصلخیز نیست، و آنچه شما آن را اقدام علیه امنیت ملی دانستید و تجمع و تبانی با فرقه ضاله طریقتاش بود، من آن را حمایت از زنان و مردانی میدانم که کوچکترین حقشان که تحصیل در دانشگاه است، به جرم بهایی بودنشان، از آنان گرفته شده است که هیچ، انساننماهای عصرمان به خود اجازه میدهند که مقام والای انسانی آنها را زیر سوال ببرند و نجس بخوانندشان و مزارها و خانههایشان را در هم بکوبند.» [۱۳]
آتنا در بخش دیگری از متن دفاعیه خود نوشت: «آنچه شما آن را توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی خواندید، من آن را هنری میدانم که خانه ملتمان را به آنچه که ملت ما سزاوارش نیست، به خوبی روا داشته است، و آنچه شما آن را توهین به سپاه پاسداران و سه قوه در حین بازجویی خواندید، من آن را جوابی محکم میدانم در پاسخ به غروری که سپاهیان شما را تسخیر کرده است، از آنچه امنیت و قدرت نامیدند برای به دام انداختن فتنهگرانی چون من! که اگر به راستی چنین قدرت و امنیتی در سپاهیان پاسدار شما وجود دارد، چرا از این قدرت و امنیت برای به دام انداختن خاطیان و قاتلان اصلی ندا ها و سهرابها و ستارها تا به امروز استفاده نکردهاند.» [۱۴]
آتنا که با احضاریه دادگاه انقلاباسلامی روبرو شده بود و صبح شنبه بیستم دی ماه برای محاکمه در دادگاه حاضر شده بود، در برابر دیدگان پدر و مادرش مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفت. تقی فرقدانی، پدر آتنا در تشریح اتفاقات آنروز به «روز آنلاین» گفت: «ما براساس احضاریه ای که آمده بود به همراه آتنا به دادگاه انقلاب رفتیم و از ساعت ۸ و نیم تا بیست دقیقه به ۱۲ آنجا بودیم که گفتند آتنا داخل اتاق برود. آتنا که وارد دفتر قاضی شد، دیدیم ۱۰ دقیقه هم طول نکشید که او را با دستبند بیرون آوردند. ما هیچ حکمی ندیدیم. جر و بحثی بین او و مأمور خانم صورت گرفت و مأمور خانم یک سیلی به او زد. او هم در اعتراض به دفتر قاضی رفت که آنجا هم مأموران مرد او را کتک زده بودند. مادرش هم که اعتراض کرد که چرا میزنید، گفتند اگر حرف بزنید از اینجا میاندازیمتان بیرون. بعد هم که آتنا را منتقل کردند به زندان قرچک ورامین.» [۱۵]
هنگامیکه مادر آتنا قصد داشت قبل از انتقال دخترش به زندان قرچک از او خداحافظی کند، با ممانعت مأموران روبرو شد. آتنا به این برخورد معترض میشود که همین اعتراض سبب ضرب و شتم آتنا میشود. خشم مأموران شاید بیش از هر چیز نشانی بود از عصبانیت آنان از افشاگریهای دختر نقاش. آتنا به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
هنوز یکماهی از انتقال آتنا فرقدانی به زندان قرچک نگذشته بود که در ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ، او در اعتراض به شرايط غيرانسانی نگهداری زندانيان زن در زندان قرچک ورامين، همچنین اعتراض به روند انتقال غیرقانونی زندانيان سياسی از جمله نگار حائری، حکيمه شکری، رويا صابرینژاد و بسمه جبوری و نیز خودش به زندان قرچک ورامين، اقدام به اعتصاب غذای تَر کرد. اعتصاب غذای آتنا تا زمانیکه او به بیمارستان منتقل شد، ادامه یافت. به گفته محمد مقیمی، وکیل آتنا، وی در روز چهارشنبه ششم اسفند ۱۳۹۳ در شانزدهمین روز از اعتصاب غذا دچار حمله قلبی و برای چند دقیقه دچار بیهوشی شد. محمد مقیمی در اینباره میگوید: «ﭘﺲ ﺍﺯ اینکه موکلام ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ، ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺷﺨﺎﺻﯽ ﻗﺼﺪ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺳﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﻮکلام ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻧﺪ.» [۱۶]
در پی وخامت وضعیت آتنا و انتقال او به بیمارستان بیش از ۱۱۶ فعال مدنی که در میان آنها نام تعدادی از خانوادههای زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان اعتراضات بعد از انتخابات جنجالبرانگیز ۸۸ هم بود، با انتشار نامهای نسبت به وضعیت جسمانی این فعال مدنی هشدار دادند. آنها نوشته بودند: «خبرهای خوبی به گوش نمیرسد. هر لحظه بیم آن میرود که فاجعهای جبرانناشدنی روی بدهد و آتنا به کما برود. مگر آتنا چه میخواهد؟ مگر جز این است که میخواهد به قانون عمل شود؟ مگر جز این است که میخواهد بنا بر تفکیک جرایم در میان زندانیهای جرایم سنگین مانند قاچاق مواد مخدر و قتل نباشد؟ مگر جز این است که آتنا میخواهد به زندان اوین بازگردد؟ مگر آييننامه نحوه تفكيك و طبقهبندي زندانيان که به تأييد و تصويب رئيس محترم قوه قضائيه رسیده است سندی دال بر قانونی بودن خواستههای وی نیست؟ او گفته است تا زمانی که به زندان اوین بازگردانده نشود، اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد حتی اگر منجر به مرگ وی شود. اعتصاب غذای این چند روزه و شرایط نامناسبی که خانوادهاش پس از دیدار با او گفتهاند، نشان آن است که آتنا در حرف خود مصمم است و این تصمیم آتنا ما را دلنگران و پر اندوه میسازد.» [۱۷] ۲۱ روز پس از آغاز اعتصاب غذا و با بازگرداندن آتنا به زندان اوین، او به اعتصاب غذایش پایان داد. [۱۸]
در یازدهم خرداد ۱۳۹۳، حکم سنگین ۱۲ سال و ۹ ماه به آتنا و محمد مقیمی، وکیلاش ابلاغ شد. محمد مقیمی، با اشاره به اینکه اتهامهای علیه موکلاش از جمله به دلیل نوشتههای فیسبوکی اوست، گفت: «در قانون ما، فعالیت در شبکه مجازی فیسبوک جرم شناخته نشده است و از آنجا که همیشه اصل بر آزادی انسانها است، بنابراین موکلام نباید به دلیل نوشتههایش در فیسبوک متهم شود. از سوی دیگر در جوامع دموکراتیک کشیدن کاریکاتور برای نقد قدرت پذیرفته شده است. موکل من هم یک هنرمند است که با کشیدن کاریکاتور افکارش را بیان میکرد و منظورش هم نقد صاحبان قدرت بود.» او ابراز امیدواری کرد که این حکم شکسته شود. [۱۹]
فشارها بر پرونده آتنا به اینجا هم ختم نشد؛ دو هفته پس از اعلام حکم آتنا و در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۳،محمد مقیمی، در جریان ملاقات با موکلاش در زندان اوین به دلیل دست دادن با او از سوی مسئولان بازداشت شد. مأموران در صورتجلسه بازداشت این وکیل دادگستری، او را به زنا متهم کردند. [۲۰]
با افزایش فشارها بر آتنا و وکیلاش، اینبار کاریکاتوریستهای جهان صدای اعتراض آنها شدند و موج شدیدی از اعتراضات هنرمندان کاریکاتوریست جهان به راه افتاد. مایکل کاونا، نویسنده و کاریکاتوریست واشینگتن پست، فراخوان طراحی برای آتنا فرقدانی به منظور حمایت از تجدید نظر در حکم ۱۲ سال و ۹ ماه زندان وی را منتشر کرد. پس از این فرخوان هنرمندان کاریکاتوریست جهان به منظور حمایت از آتنا کاریکاتورهای اعتراضی خود را منتشر کردند. [۲۱]
شاید این حمایت به گوش آتنا در زندان اوین رسیده باشد و امید را در دل او همچنان شعلهور نگه داشته باشد. شاید او هم در گوشهای نشسته است و نقاشی میکشد؛ دختر نقاشی که با دلیریاش تابلویی درخشان کشیده است. او که وقتی بازجوهایش منظور او از اعداد داخل نقاشیاش را متوجه نشده بودند به آنها گفته بود: « واقعا یادتان نمیآید؟ اینها شمارههایی در بهشت زهرا و شماره قبرهای شهدای سال ۸۸ هستند.» [۲۲]