«زیباترجلوهکردن» یک حق انسانی است
فرزانه راجی
انسان ذاتا زیباپسند است و این امر را تاریخ بشری ثابت کرده است، بنابراین ستایش زیبایی و «زیبا جلوه کردن» یک حق انسانی است. اما چون تلقی از زیبایی برحسب زمان و مکان متغییر بوده و به اصطلاح امری وابسته به فرهنگ است، این حق به اشکال مختلف نمود یافته است. به عبارتی زیبا جلوه کردن رابطهی تنگاتنگی با فرهنگی دارد که شخص در آن زندگی کرده و میکند، به آن احساس تعلق میکند و یا تلاش دارد خود را با آن همسان سازد. زیبایی پسند ذاتا امری انسانی و جهانشمول است و مشخصهی جنس، دسته یا گروه خاصی نیست. انسانها در اعصار گوناگون به صور مختلف و بنابر معیارهای زیباشناختی عصر و فرهنگ خود تلاش کردهاند که خود یا متعلقات خود را زیبا یا زیباتر جلوه دهند. این زیباترکردن برای آنان قطعا کارکردهای روانی و اجتماعی داشته است. از رضایت خود گرفته تا تسهیل و تسریع ارتباط های اجتماعی، ارتقای جایگاه منزلت اجتماعی و یا حتی گذر به هویت و منزلتی جدید در جامعه.
زیباترکردن فیزیک خود در اعصار و فرهنگهای گوناگون بنابرامکانات موجود، فناوری، دانش، پزشکی و بسیاری عوامل تاریخی دیگر محدود و مشروط شده و میشود و انسانها برای زیباترجلوهکردن همواره در جستجوی راهکارهای بهتر وبرتر بودهاند. به همین دلیل جوامعی که تحت سلطهی یک ملت و فرهنگ «برتر» قرار گرفتهاند در اکثر مواقع ارزشها و معیارهای خود در حوزههای مختلف و به تبع آن معیارهای زیباییشناختی خود را به نفع معیارها و ارزشهای ملت و فرهنگ «برتر» رها کردهاند. بنابراین بدیهی است که در عصر انقلاب اطلاعات و فراگیر و جهانی شدن رسانههای جمعی و…، ارزشها و معیارهای انسانی نیز کمابیش جهانی و نسبتا همسان شوند و معیارهایی پذیرش عام و اکثریتی بیابد که «برتر» تلقی میشود یا خود را «برتر» میپندارد و فناوری و قدرت کافی برای تبلیغ ارزشهایش را دارد. بنابراین غریب نیست که زیبایی طلبان در بسیاری از جوامع «جهان دوم و سوم» طالب معیارهای زیبایی شناختی «جهان اول» شدهاند.
در این عصر جهانیشده علاوه بر جهانیشدن معیارهای زیبایی شناختی، مقولهی زیبایی و زیبا بودن به یک مقولهی جنسیتی تبدیل شده است. در روابط زنان و مردان، گرچه مردان همچنان ستایشگران زیبایی باقی ماندهاند اما زنان عمدتا تبدیل شدهاند به ابژههایی که میبایست نمایشگر این زیبایی باشند. با اینکه از سال ٢٠٠٧ به بع مردان نیز خود را زیر تیغ جراحیهای زیبایی قرار میدهند و به مصرفکنندگان وسایل آرایشی تبدیل شدهاند، اما مقولهی زیبایی از سال ١٩٥٠ تا سال ٢٠٠٧ که مردان وارد این عرصه شوند تقریبا یک امر صرفا زنانه بوده است- البته اگر از جراحیهای ترمیمی بگذریم. و تا کنون نیز بیشتر یک امر زنانه است تا مردانه و این امر به نسبتهای مختلف در تمامی جوامع صادق بوده است.
چرا زیبا جلوه کردن به یک امر زنانه تبدیل شده است
مردسالاری: نظام مردسالاری قدمتی دیرینهتر از نظامهای طبقاتی دارد. مردان همواره به خاطر فارغ بودن از امر بارداری و زایمان و شیردهی، تحرک بیشتری داشتهاند به همین دلیل نیز در جوامع اولیه وظیفهی آنان شکارگری بود و زنان به گردآوری دانهها و کشاورزی که نیازی به تحرک زیاد و دور شدن از فرزندان نداشت مشغول بودند. بنابراین رابطهی زنان با طبیعت رابطهی مبتنی بر هماهنگی، تعامل و تولیدی بوده است در حالی که رابطهی مردان با طبیعت رابطهای کنترلگرانه، سلطهگرانه و مستلزم کشتن و از بین بردن بوده است. با رشد ابزار شکارگری و توهم قدرت در مرد، این منش کنترلگری نسبت به طبیعت و موجودات دیگر به زنان و کودکان نیز تحمیل شد و آنان را نیز مورد بهرهبرداری قرار داد. کشف مردان از نقش خود در تولید مثل- که تا پیش از آن ناشناخته بود- سلطه بر حیوانات، طبیعت، زنان و کودکان را بیشتر کرد و نقشی اساسی در تغییر باورهای مادرتباری به مذاهب پدرسالار بازی کرد. این شیوهی تسلط طلبانه و غیرتولیدی تملک باعث تغییر شکل تولید خودگردان به تولید برای دیگران شد. دراین رابطهی «خود» و «دیگری»، مردان «خود» و زنان «دیگری» محسوب میشدند. بنابراین بتدریج ثروت جامعه در دست مردان متمرکز شد و جنس فراتر محسوب شدند. فرودستی زنان و فرادستی مردان در تمامی جوامع و نظامهای بعدی نیز به درجات مختلف جاری بوده است. زنان در این جوامع که مبتنی بر فرادستی مرد و حضور وسلطهی بیشتر او برعرصهی عمومی تولید بوده است، همواره و به نسبتهای متفاوت، بیشتر به عنوان ابژهی جنسی – یعنی در مقام جفت و همسر، معشوقه و در بهترین حالت مادر- نگریسته میشدند. یکی از عناصر تعیین کننده در نقش زنان بهمثابه جفت، همسر و معشوقه زیباجلوه کردن بود، چرا که مردان جنس برتر محسوب میشدند، آنان بودند که تولید میکردند و خانواده را اداره میکردند، بنابراین آنان بودند که انتخاب میکردند. بدینگونه به نسبتی که مردان و نظام مردسالاری بر جوامع حاکم شد بدن زنان و چگونگی رفتار و کردار آنان به کنترل مردان درآمد. دولتها، ایدئولوژیها، مذاهب، هنر، علوم و زبان نیزهمواره توجیه گر این نگاه جنسی به زنان و فرودست شمردن آنان بودهاند. دراین نظامها فرودست شمردن زنان حتی در خود زنان نیز نهادینه شد و زنان به شیوههای متفاوت برای جبران این فرودستی تلاش کردهاند، یکی از این تلاشها زیباترجلوه کردن بوده است.
بدیهی است که جفتیابی یک نیاز غریزی است و در تمامی انواع موجودات جلب توجه جنس مخالف نیز یک غریزه است. انسان نیز همچون موجودات دیگر نیازی غریزی به جلب توجه جنس مخالف دارد. تلاش برای جلب توجه جنس مخالف در بیشتر حیوانات از جانب جنس نر صورت میگیرد. در انسانها نیز در ابتدا این مردان بودند که خود را عرضه و زنان انتخاب میکردند. مراسم خواستگاری یکی ا باقیماندههای این سنت دیرینه است. در جوامع ابتداییتر مردانی که قدرت بدنی بهتری برای شکار داشتند از جانب زنان به عنوان جفت انتخاب میشدند. مردان امروزه ثروت، قدرت و توانایی خود را عرضه میکنند و زنان آنان را میپذیرند یا رد میکنند. در این معامله زنان نیز باید چیزی برای عرضه داشته باشند و چون در نظامهای طبقاتی و مردسالار نقش زنان عمدتا همسری و یا مادری تلقی میشده است، آنچه در این معامله برای عرضه داشتند زیبایی آنها در نقش جفت، و قدرت باروریاشان در نقش مادر بوده است.
سرمایهداری: پژوهشها و آمارها نشان میدهد که پس از انکشاف سرمایهداری و گسترش آن مفهوم زیبایی و زیبا جلوه کردن هرچه بیشتر مفهومی جنسیتی یافته است، چرا که این سرمایهداری بود ک عرصهی خانگی را مطلقا از عرصهی تولید جدا کرد و تا زمان ورود زنان به بازار کار آنان را در عرصهی خانگی در نقش همسر و مادر محبوس کرد. اما ورود زنان به بازار کار نیز مانع از این نشد که زنان نقشی برابر با مردان در عرصهی تولید و سلسله مراتب قدرت بیایند و همواره و تا امروز حتی به مراتب بیش از گذشته برای جبران فرودست خود – در نقش نیروی کار- یکی از راهکارهایی که یافتهاند زیباترجلوه کردن بوده است. چه در عرصهی تولید و سلسله مراتب قدرت برای رقابت با مردان و کسب جایگاه و منزلت همسان با آنان و چه در عرصهی جفت یابی برای یافتن همسری قدرتمندتر و ثروتمندتر.
چرا زنان ایرانی تلاش بیشتری برای زیباجلوه کردن میکنند
آمارهای رسمی و غیررسمی نشان میدهد که زنان ایرانی در استفاده از لوازم آرایش مقام اول یا دوم را در جهان دارند و طبق یک آمار غیررسمی سالانه بیش از ٣٦ هزار ایرانی زیر تیغ جراحی زیبایی صورت میروند که عمدتا زنان هستند. گرچه زنان ایرانی نیز همچون همتایانشان در کشورهای غربی مبتلا به نظامهای سرمایهداری و مردسالاری هستند اما به دلایل خاصی، تلاش بیشتری برا زیباجلوهکردن میکنند که در زیر به برخی از این دلایل اشاره میکنم:
1. زن ایرانی به نسبت همتاهای غربیاش در بازارکار و سلسله مراتب قدرت فرودستتر از مرد است آرایش و جراحیهای زیبایی در واقع نقش جبرانی برای این فرودستی دارد. به عبارتی در بازار کار زن ایرانی برای همارزش کردن کار خود- به عنوان یک کالا- آن را در بستهبندی بهتری ارائه میدهد. بنابر آمارها میزان استفاده از لوازم آرایش و جراحیهای زیبایی در زنان ایرانی، نسبت به سطح تحصیلات آنان رشدی منفی دارد. در واقع سطح تحصیلات بالات میتواند به معنای پذیرفته شدن در مراتب بالاتر سلسله مراتب قدرت و منزلت و جایگاه بالاتر اجتماعی باشد و این خود تا حدی حس فرودستی زنان را کاهش داده و باعث کم شدن تلاش آنان برای «زیباترجلوه کردن» به سبک و سیاقی میشود که معیارهای حاکم به آنها تحمیل میکند.
2. به خاطر فرودست بودن زنان ایرانی در عرصهی اجتماعی، حقوقی و بازار کار روابط و مناسبات مردسالاری حاکمیت بیشتری در این عرصهها دارد و ارزشها و نظاممندی خود را بر زنان تحمیل میکند. از دید مردان مبتلا به فرهنگ مردسالاری زن صرفا یک ابژهی جنسی است و بالاترین ارزش برای انتخاب او زیبایی فیزیکیاش است بسیاری از زنان در این بازار عرضه و تقاضا خود را ناچار به رقابت میبینند.
3. فرهنگ متناظر با سرمایهداری در ایران ریشهدار و نهادینه نیست و بیشتر یک امر وارداتی است. مجرای ورود این «فرهنگ برتر» عمدتا رسانههای غرب است که ممکن است در تبلیغ فرهنگ خود غرضالود عمل کنند و یا صرفا نمایشگر بخش و قشر خاصی از جامعهی خود باشند که لزوما فرهنگ جاری و عمومی آن جامعه نیست. مثلا ستارههای سینما و یا مانکنها و مدهایی که خود آحاد آن جامعه هم فقط یک بار در رسانهها به تماشایشان مینشینند و بندرت از آنها تقلید میکنند.
4. حاکمیت سیاسی و فرهنگی اسلام که چه به طور عینی و واقعی و چه از بابت نظری و ذهنی زن را فرودستتر از مرد میداند و به گونهای کمی متفاوتتر از سرمایهداری، زن را ابژهی جنسی میداند نیز ورود زنان به این بازار رقابت برای «زیباترجلوهکردن» را ترغیب و تقویت کرده است.
5. وجود حجاب اجباری صورت زنان را به ویترینی تبدیل کرده که تمامی ابتکارات خود برای خلق زیبایی را در آن اعمال میکنند. به همین دلیل استفاده از مواد آرایشی و یا جراحیهای زیبایی رشد سرسامآوری در سه دههی اخیر در ایران داشته است.
6. مقاومت منفی بسیاری از دختران و حتی پسران جوان در مقابل اعمال محدودیتهای حاکمیت اسلامی در زمینهی زیبا جلوه دادن خود باعث یک موج افراط گری در آرایش و پیرایش در این جوانان شده که سبکی جدید در مد و آرایش به وجود آورده که برخی به مزاح آن را «مدل خاورمیانهای» مینامند. البته اینگونه مقاومتها در جوانان در جوامع دیگر سابقهای طولانی داشته است. جنبشهایی همچون هیپیها و یا جدیدتر پانکها در واقع عصیان جوانان علیه کنترل آنان توسط مراجع قدرت بوده است.
نظر فمینیستها در مورد استفاده از ابزارهای موجود برای «زیباترجلوه کردن»
فمینیستها در مورد جراحیهای زیبایی و استفاده از لوازم آرایش نظرات متفاوتی دارند، بیشتر زنانی که علیه نظامهای طبقاتی و مردسالار موضع میگیرند با هرگونه استفاده از لوازم آرایش و جراحیها زیبایی مخالفند، گرچه جراحیهای ترمیمی راتایید میکنند. این زنان استفاده از این راهکارها برای «زیباترجلوه کردن» را مصداق اسیر شدن در دام فرهنگ مصرفی و تبدیل شدن بدن زنانه و زیبایی به کالا میدانند. کالاها و اضافه تولیدی که نظام سرمایهداری به روشها و حیلههای مختلف تلاش دارد به زنان و بعضا مردان بفروشد و در این راستا هم فرودستیهای جنسی، قومی، نژادی و طبقاتی را تقویت میکند و هم روز به روز مفهوم زیبایی را متنوعتر و تازهتر میکند.
دستهی دوم فمینیستهایی هستند که علیه سرمایهداری موضع ندارند اما با برخی از جلوههای مردسالاری مخالفند. این فمینیستها استفاده از لوازم آرایش و جراحیهای زیبایی را مصداق اختیار بر بدن خود و آزادی فردی میدانند و با آن موافقند.
به نظر من اما، مهمترین مسئله این است که در اتخاذ رویکرد و راهکار خود برای مبارزه با فرودستی تحمیلی به زنان تا چه حد استقلال رای و اختیار بر بدن خود را حفظ میکنیم و راهکارهایی که برای نیاز طبیعی«زیباترجلوه کردن» انتخاب میکنیم تا چه حد با نیاز، سلیقه، طبیعت، فیزیک و روان ما به عنوان یک انسان و نه صرفا یک زن (به عنوان ابژهی جنسی)، همخوانی دارد. در این راستا پرسشهای بسیاری مطرح میشود که باید بتوانیم به آنها پاسخ بگوییم: آیا مخالفت با هرگونه تلاش برای «زیباترجلوه کردن» اساسا با ذات بشر هماهنگی دارد؟ آیا تمکین به معیارهای زیباشاختی یک گروه یا دستهی خاص- مثلا یک حزب یا گروه سیاسی- مصداق آزادی فردی و اختیار بر بدن است؟ آیا جراحیهای ترمیمی صرفا به آسیبهای فیزیکی محدود میشود و یا فردی که به خاطر بدفرمی صورت یا بدنش دچار انزوای اجتماعی، اختلال شخصیت یا حتی رواننژندی شده است هم «حق» دارد برای «زیباتر جلوه کردن» زیر تیغ جراحی برود؟ معیارهای زیباشناختی «خود» را از کجا آوردهایم؟ آیا این معیارها با جسم و روان ما همخوانی دارد؟ آیا این معیارها با ارزشها و اصول ما هماهنگی دارد؟ در انتخاب این معیارها تا چه حد میتوانیم «خود» باشیم؟ اصلا این «خود» کیست، چیست و چگونه «خود» شده؟ و….
١٠ تیرماه ١٣٩٤
منابع
زیبایی و پول: آرایش و جراحی نوشتهی دکتر اسماعیل بلالی و دکتر جواد افشار کهن
مطالعۀ جامعه شناختی انگیزه زنان از گرایش به جراحی های زیبایی نوشتهی سیدمهدی اعتمادی فرد و ملیحه امانی
مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره دوم، شماره٢، تابستان ١٣٩٢، فرهنگ زیبایی و جامعه مصرفی نوشتهی خدیجه سفری، مهناز قبادی.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=35207