پزشگ دربارى !؟
همانگونه كه شاعر دربارى داشتیم و داريم، پزشگ دربارى نيز داشتيم و داريم و خواهيم داشت !
من اگر پزشگ و متخصص بودم و در دربار گوستاو، پادشاه سوئد خدمت ميكردم، اين باعث افتخارم بود !
من اگر رفتگر و چاه كن بودم و در دربار پادشاه بلژيك چاه میكندم و لوله فاضلابشان را تعمير ميكردم، باز اينهم افتخار بود !
من اگر تراشكار بودم و بيل و كلنگ و چاقوى كاخ رياست جمهورى فرانسه را تيز ميكردم، اين نيز باعث افتخار و رونقِ كسب و کارم بود!