مادر سعید زینالی، سالهاست که شمعی به دست گرفته و در این ورطه ی وحشت، از پسر برده شده اش سراغ می گیرد

مادر سعید زینالی، سالهاست که شمعی به دست گرفته و در این ورطه ی وحشت، از پسر برده شده اش سراغ می گیرد

مادر سعید زینالی، سالهاست که شمعی به دست گرفته واز پسر برده شده اش سراغ می گیرد

مادر سعید زینالی، سالهاست که شمعی به دست گرفته و در این ورطه ی وحشت، از پسر برده شده اش سراغ می گیرد. می گویم: آهای ای همه ی مسئولانِ ایرانِ اسلامی، شما اگر هیچ ندارید، مادر که دارید. ندارید؟ دست به دست هم بدهید و مقدارکی مردانگی بر آورید و تکلیف این مادر چشم به راه را روشن کنید. به او بگویید که فرزندش را زده اید و کشته اید و سربه نیستش کرده اید. به او بگویید: بی جهت چشم به راه نباش. یا بگویید: در فلانجا دفنش کرده ایم برو و هر خاکی که می خواهی بر سرکن. و یا بگویید: زندانی است. در جایی که ما خودمان هم نمی دانیم. مقدارکی مرد باشید و تکلیف او را روشن کنید. هر که را که آزار می دهید، مادران را میازارید.

دیروز رفتم منزل مادر سعید زینالی بی آنکه سعیدی در آن خانه باشد. تصور کنید برادران اسلامی ما یک دانشجوی جوان را پیش چشم مادرش کشیده باشند و برده باشند پانزده سال پیش و اساساً وجودش را مرتب انکار کرده باشند در روز به روزِ این پانزده سال گذشته. مادران می فهمند من چه می گویم. این فیلم، صحبت مختصر من است در حضور این مادر دل سوخته.

محمد نوری زاده

به کارگاه آموزشی شهروندیار بپیوندید