این رسم توست که ایستاده بمیری

این رسم توست که ایستاده بمیری

ازصندوقچه اسناد و تصاویر فرهنگ نو

این رسم توست که ایستاده بمیری

……………………..…….. آرامگاه خسرو گلسرخی درقطعه 33 بهشت زهرا !

بر سینه ات نشست
زخم عمیق و کاری دشمن
اما
ای سرو ایستاده نیفتادی …
این رسم توست که ایستاده بمیری …

واین تصویری دیدنی از آرامگاه “گلسرخی” است …آرامگاه او درقطعه 33 بهشت زهراست…زمانی که این مرد شریف اعدام می شد، کسی خبر نداشت که پنج سال بعد از آن، حکومت سقوط خواهد کرد… یادش گرامی باد…

“خسرو گلسرخی ” درسال۱۳۲۲ در شهر رشت به دنیا آمد، در پی فعالیت های سیاسی در سال۱۳۵۰ دستگیر و زندانی شد وپس از محاکمه، درسال۱۳۵۲به همراه یکی از دوستانش، اعدام شد…گلسرخی در۲۸ سالگی دستگیر و در ۳۰سالگی اعدام شد… جوانی باهوش وزیرک بود، پیش از دستگیری با وجود سن کمی که داشت،روزنامه نگاربود … سردبیر یک نشریه بود… شعر می گفت… شعرهای او پس از شهادتش، جمع آوری و بعدها منتشر شد…

با خون تو
میدان توپخانه
در خشم خلق
بیدار می شود …
مردم
زان سوی توپخانه،
بدین سوی سرزیر می کنند
نان و گرسنگی
به تساوی تقسیم می شود

او در دادگاه ، شجاعانه از خودش و آرمان هایش دفاع کرد… وحاضر نشد دست از مبارزه بردارد و مثل دوست نمایان حقیرو مزدور دیگرش که هم اکنون به عنوان مطبوعاتی !! و نویسنده و پژوهشگر!! درایران و کشورهای دیگر زندگی !! می کنند…خودش را بفروشد … وبه همراه هم رزمش کرامت دانشیان اعدام شد…همان مبارزی که ترانه ی معروفی ازشکفتن و مبارزه نمادین را به نام اواست : هوا دلپذیرشد گل ازخاک بردمید ….پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید ..دربارۀ شعر «بهاران»… شعر درواقع سرودۀ دکتر بهزادی است که به بیوۀ پاتریس لومومبا تقدیم شده… کرامت در زندان روی آن آهنگی گذاشت و در آستانۀ پیروزی انقلاب، منفردزاده آن را تنظیم کرد و با کمترین امکانات اجرا شد…

روزی که خلق بداند
هر قطره قطره خون تو
محراب می شود …
این خلق
نام بزرگ ترا
در هر سرود میهنی اش
آواز می دهد
نام تو، پرچم ایران،
خزر
به نام تو زنده است …

در آخرین دفاع که خواستندگلسرخی از خودش دفاع بکند با شجاعت گفت “من از خلقم دفاع می کنم …! روحش شاد… دفاعیات او و حکایتی که از حضرت علی درباورهای آن دوران می گوید خیلی جالب،دیدنی و شنیدنی ست…فیلمی از محاکمه او مانده است…که هیچ وقت کامل ازتلویزیون پخش نشده است.

……………………..…………………..
*باسپاس از جعفرابراهیمی “شاهد”