تصمیم قاطع گرفتن بیشتر وقت‌ها کار سختی نیست اما  این خود ما هستیم که آن را پیچیده می‌کنیم. از تصمیم‌های ساده‌ای مثل اینکه «صبحانه چی بخورم؟»، «کیف گوشی موبایلم چه رنگی باشد؟»، «نامه به استادم را چطور شروع کنم؟» و «کی به دوستم پیام بفرستم؟» تا انتخاب‌های کمی جدی‌تری مثل «چه کاری پیدا کنم؟»، «چه ماشینی بخرم؟»، «کجا سرمایه گذاری کنم؟» و «با کی زندگی کنم؟». بله! ما دائما با خودمان مساله داریم.

thinking

به علاوه ما درباره مکالمات سطحی‌مان هم بیش از اندازه حساسیت نشان می‌دهیم و آدم‌ها را بر اساس‌شان ارزیابی می‌کنیم. مثل اینکه چرا لحن دوست‌مان موقع سلام و خداحافظی جور خاصی بود؟ چرا مثل همیشه صحبت نمی‌کرد؟ چرا عصبانی بود؟ چرا خیلی خوشحال بود؟ به نظر ما، پشت هر حرف و کلامی، معنای خاصی وجود دارد.